بازسازی حقیقت، ترمیم اعتماد، خلق روایت ملی در پساجنگ

میلاد زارعی- در جهانی که جنگ با با اعلام آتش بس تنها در آغاز فاز دوم آن است؛ وقتی که گلوله‌ها متوقف می‌شوند اما روایت‌ها تا مدت‌ها ادامه می‌یابند؛ اهمیت روابط عمومی پساجنگ بیش از هر زمان دیگری برجسته می‌شود. اکنون که جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران پایان یافته، زمان ورود روابط عمومی برای بازسازی روان، اعتماد و روایت ملی است. روابط عمومی پساجنگ، تلاشی است برای بازسازی آن چیزی که دیده نمی‌شود: ذهن‌ها، دل‌ها، امیدها و اعتمادها.
در روزگاری که جنگ‌ها تنها با سلاح‌های متعارف رقم نمی‌خورند و افکار عمومی به میدان اصلی نبرد تبدیل شده است، نقش روابط عمومی پساجنگ پس از پایان جنگ نه‌تنها به پایان نمی‌رسد، بلکه آغاز می‌شود. دوران پساجنگ، شاید در نگاه اول، زمان آرامش، بازسازی فیزیکی و بازگشت به زندگی عادی به‌نظر برسد؛ اما در واقع، دوره‌ای بحرانی است که در آن نبردی خاموش اما سرنوشت‌ساز برای بازسازی تصویر ملی، ترمیم افکار، مدیریت احساسات جمعی و احیای اعتماد عمومی آغاز می‌شود. اینجا همان جایی است که روابط عمومی، با تمام ابزارهای حرفه‌ای و دانش ارتباطی خود، باید پا به میدان بگذارد.
آغاز فاز دوم: روایت جنگ، روایت حقیقت
در ظاهر، نبرد پایان یافته؛ اما در ذهن‌ها، جنگ تازه آغاز شده است. اگر این خلأ با روایت‌سازی مسئولانه پر نشود، شایعه جای حقیقت را می‌گیرد. روابط عمومی‌ها باید به‌جای اعلامیه‌های صوری، با شفافیت، دقت و سرعت، اطلاعات عمومی را منتشر کنند و تولید محتواهایی چندرسانه‌ای برای پر کردن این خلأ معنایی انجام دهند.
یکی از نخستین وظایف روابط عمومی پساجنگ، بازتعریف معنای «پیروزی» در ذهن مخاطبان است. تاریخ روابط عمومی پساجنگ نشان می‌دهد که پیروزی نظامی، بدون پیروزی در ذهن‌ها، ناقص و گاه حتی خطرناک است. در پایان جنگ جهانی دوم، دولت‌های متفقین به‌ویژه ایالات متحده و بریتانیا، کارزارهای ارتباطی وسیعی را آغاز کردند تا پیام «نجات بشریت» را جایگزین تصویر «ویرانی و بمباران» کنند.
بازتعریف پیروزی: از خاکستر به حافظه ملی
در جنگ جهانی دوم، دولت آمریکا با طراحی پروژه «مارشال» و کمپین‌های شرکت‌هایی مثل U.S. Steel و DuPont، توانست معنای پیروزی را از صرفاً نظامی، به «نجات‌بخش بشریت» تغییر دهد. ایران نیز باید با روایت‌سازی صادقانه، منطق ‌محور و بومی‌شده، اهمیت منازعه در جنگ ۱۲ روزه را به زبانی قابل فهم برای همه اقشار تبیین کند.
پروژه «Marshall Plan» نه‌تنها برنامه‌ای اقتصادی برای بازسازی اروپای ویران‌شده بود، بلکه یک عملیات عظیم روابط عمومی برای اثبات حسن نیت آمریکا و مقابله با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی محسوب می‌شد. در کنار کمک‌های اقتصادی، بروشورها، فیلم‌ها، سخنرانی‌ها و برنامه‌های رادیویی گسترده‌ای طراحی شد تا پیام «دست دوستی آمریکا» در جان مردم اروپا بنشیند.
روابط عمومی پساجنگ باید بتواند «پیروزی» را فراتر از زبان نظامی بازتعریف کند: پیروزی در انسجام مردم، تاب‌آوری ملی، هوشمندی رسانه‌ای، و مسئولیت‌پذیری اجتماعی. این بازتعریف، نیازمند روایت‌گری چندلایه، با مشارکت نخبگان، رسانه‌ها، و خودِ مردم است.
داغی که دیده نمی‌شود: زخم روانی جامعه
جنگ علاوه بر خرابی فیزیکی، روان جمعی را فرسوده می‌کند. روابط عمومی پساجنگ باید از طریق روایت‌های شفابخش، مستندهای انسانی، پادکست‌های همدلانه و کارزارهای دیجیتال با پیام‌های حمایتی، به بازسازی حس امنیت روانی کمک کند.
در حوزه نظری، بسیاری از پژوهشگران، روابط عمومی پساجنگ را امتداد «حافظه‌نگاری جمعی» می‌دانند. به تعبیر «باربی ژاکوبی»، کار روابط عمومی در پساجنگ تنها کنترل بحران نیست، بلکه «مدیریت حافظه بحران» است؛ اینکه چه چیزی به یادها می‌ماند و چه چیزی فراموش می‌شود.
در تجربه ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم، وزارت اطلاعات این کشور با راه‌اندازی کمپین‌های فرهنگی و هنری از طریق رادیو، مطبوعات، و تئاتر خیابانی تلاش کرد حس تعلق ملی را احیا و از بازتولید نفرت طبقاتی جلوگیری کند، نمونه‌ای از روابط عمومی با محور «درمان جمعی» که در فضای عمومی رقم خورد.
مسئولیت رسانه‌ها و روابط عمومی‌ها
مطبوعات و خبرنگاران اگر با تحلیل عمیق، روایت امیدآفرین و اخلاق حرفه‌ای عمل کنند، بهترین متحدان روابط عمومی هستند. روابط عمومی‌ها باید امکان دسترسی آزاد به اطلاعات معتبر، گفت‌وگو با مسئولان، و استفاده از تصاویر و منابع درست را برای رسانه‌ها فراهم کنند.
در دوران پساجنگ، رسانه‌ها نیز همچون جبهه‌ای دیگر عمل می‌کنند. خبرنگاران محلی که در دل بحران‌ها مانده‌اند، اغلب نخستین و مؤثرترین بازیگران روابط عمومی پساجنگ‌اند. تجربه افغانستان پس از سقوط طالبان نشان داد که آموزش خبرنگاران برای روایت‌های سازنده، یکی از استراتژی‌های کلیدی سازمان‌های بین‌المللی مانند یونسکو و USAID بود.
روابط عمومی دولت پس از جنگ سرآمد: ابط عمومی‌ نهادهای حاکمیتی و دستگاه‌های دولتی، در دوران پساجنگ مسئولیتی دوچندان دارند. از یک سو باید بازتاب‌دهنده سیاست‌ها و اقدامات بازسازی باشند و از سوی دیگر، گوش شنوا برای افکار عمومی، آن‌ها باید هم به زبان رسمی سخن بگویند و هم به زبان مردم و عامه فهم استراتژی های خود را از دریچه رسانه بیان کنند.
روابط عمومی خصوصی و بازسازی سرمایه اجتماعی
پس از جنگ، صرفاً نهادهای دولتی نیستند که مسئولیت دارند. روابط عمومی بنگاه‌های خصوصی، سازمان‌های مردم‌نهاد، انجمن‌های حرفه‌ای و حتی برندهای تجاری، باید نقش فعال‌تری در ترمیم سرمایه اجتماعی ایفا کنند. در یوگسلاوی سابق، کمپین‌هایی با همکاری رسانه‌های محلی و کسب‌وکارها طراحی شد تا احساس همزیستی و گفت‌وگو میان اقوام بازسازی شود. پروژه‌هایی مثل storytelling و مستندهای مشترک، یکی از ابزارهای موفق بودند.
روابط عمومی دیجیتال در جنگ‌های ترکیبی
در عصر جنگ‌های ترکیبی و اطلاعاتی، روابط عمومی نیاز به تسلط بر فناوری‌های نوین دارد. در اوکراین پس از حمله روسیه، دولت زلنسکی با بهره‌گیری از توییتر، پلتفرم‌های خبری مستقل، و کمپین‌های هوشمندانه توانست افکار عمومی جهانی را تحت تأثیر قرار دهد. طبق مقاله‌ای در “Jounal of Strategic Communication” (2023)، این کمپین‌ها با استفاده از تصویرسازی قهرمانانه، طنز دیجیتال، و روایت‌های کوتاه‌مدت توانستند روحیه ملی را زنده نگه دارند. 
ایران و تجربه روابط عمومی پس از دفاع مقدس
در ایران نیز تجربه‌ی پساجنگ، درس‌های مهمی در خود دارد. پس از پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق، روابط عمومی نهادهای انقلابی، به‌ویژه بنیاد شهید، صداوسیما، و مراکز فرهنگی دفاع مقدس، مأموریت مهمی برای حفظ روحیه جهادی و روایت مقاومت برعهده گرفتند. در این دوران، مفهوم «فرهنگ ایثار» به یک گفتمان فراگیر تبدیل شد و تولیدات هنری، مستندها و یادمان‌ها همگی ابزارهای روابط عمومی برای تداوم همبستگی ملی بودند.اما خلأ مهم، نبود یک «استراتژی بازسازی روانی–اجتماعی فراگیر» بود. آسیب‌های روحی جانبازان، بازماندگان، مناطق جنگ‌زده و حتی کودکان جنگ، کمتر در دستور کار روابط عمومی رسمی قرار گرفت. تجربه ایران نشان می‌دهد که روابط عمومی پساجنگ نباید صرفاً وظیفه‌ی روایت‌سازی حماسی داشته باشد، بلکه باید در خدمت درمان زخم‌های پنهان نیز قرار گیرد.روابط عمومی پساجنگ، تلاشی است برای بازسازی آن چیزی که دیده نمی‌شود: ذهن‌ها، دل‌ها، امیدها و اعتمادها. اگر معماران کشور سازه‌های فروریخته را می‌سازند، متخصصان روابط عمومی باید پیوندهای شکسته را ترمیم کنند. در جهانی که نبردها دیگر با انفجار پایان نمی‌پذیرند، بلکه در فضای مجازی و ذهن مردم ادامه می‌یابند، روابط عمومی پساجنگ، نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی حیاتی برای حفظ انسجام ملی و بازگشت به زندگی است.
بازسازی حقیقت، ترمیم اعتماد، خلق روایت ملی در پساجنگ
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه