«جان» در راهِ «کار فصلی» زنانی که در آتش سوختند!
مرگ پنج کارگر زن به خاطر یک گاز پیک نیک!
گروه اشتغال- نسرین هزاره مقدم - دولت هر زمان در مورد اشتغال زنان صحبت میکند یا راهکار میدهد، مُراد اصلی همان زنان شاغل در دستگاههای دولتی و در جایگاههای شغلی رسمیست؛ اصولاً هیچ نظارتی بر زندگی، معیشت و خطرهای شغلی زنان کارگر به خصوص در مشاغل فصلی و غیررسمی وجود ندارد.
«500متری آتشنشانی بود»؛ «فقط دو کوچه فاصله داشتیم، فقط دو کوچه»؛ «خیلی دیر آمدند رفتیم صدایشان کنیم....»؛ «وقتی آمدند اصلاً آماده نبودند، آب نداشتند....»؛ «این زنها همگی سرپرست خانوار بودند، مادر چند بچه....».اینها بخشی از حرفهای همشهریهای عزادارِ پنج زنِ جانباخته در حادثهی آتشسوزیِ مینیبوس بروجن است؛ حرفها و انتقاداتی که بعد از شوک بزرگ اولیه در فضای مجازی مطرح شد: چرا پنج زن کارگر به سادگی در آتش سوختند و جان خود را از دست دادند، آنهم در مکانی نزدیک به آتشنشانی؛ به خاطر یک کارِ کمدرآمدِ فصلی!روزهای بعد از بیست و یکم آذر، روزی که مینیبوس حامل کارگرانِ فصلیِ سردخانهی بروجن به خاطر یک گاز پیکنیک دچار آتشسوزی شد، روزهای غمباری برای خانوادههای کارگران فصلی بروجن بود.... کارگران در ساعت ۶:۳۰ صبحِ روز بیست و یکم آذر سوار مینی بوس بودند و در جادهی نقنه به سمت بروجن، راهی محل کار؛ قرار بود این مینیبوس که از یازده سرنشین آن نُه نفر کارگر زن بودند، کارگران بیشتری را در مسیر سوار کند؛ مسیری که هر روز صبح به همین ترتیب با همین مینیبوس که کمترین وسیلهی گرمایشی نداشت، طی میشد.همکاران زنان جانباخته از سرمای شدید مسیر در ساعات ابتدایی صبح میگویند؛ از اینکه وسایل حمل و نقل، اصلاً ابزار گرمایشی ندارند و فقط مینی بوسهای کهنه و قدیمی هستند و از اینکه زنان سوار بر مینی بوس در آن روزِ ناگوار، از فرط سرمای شدید مجبور شدند گاز پیک نیک را در فضای بستهی ماشین روشن کنند؛ از اینکه هر روز اوضاع همین بوده و گرمایش فقط یک گاز پیک نیک ساده، خطرناک، بسیار خطرناک در یک فضای بسته.
در همان ساعت ۶:۳۰ گاز پیکنیک واژگون میشود و شعلههایش بالا میگیرد؛ این آتشسوزیِ ناغافل و دردناک، به مرگ آنی یک کارگر زن به نام «مقدس میرخانی» حدودا ۳۵ساله و مصدومیت ۷ کارگر زن دیگر با اسامی «میترا بخشی زاده» حدودا ۴۰ ساله، «خاطره رضایی» ۱۹ ساله، «مریم بخشیپور» و خانمها چراغی، میرزاخانی و فرهادی میانجامد.
مرگ آنیِ مقدس میرخانی، در ۳۵ سالگی و اوج جوانی و فقط با ۳۵ درصد سوختگی، هم دردناک است و هم عجیب؛ همکاران این زن سرپرست خانوار میگویند: «علت این مرگ آنی را نمیدانیم؛ این کارگر زن حین لولهگذاری در ریه در محل حادثه جان خود را از دست داد؛ شاید اگر این کار درست صورت میگرفت، مقدس به این سادگی جان خود را از دست نمیداد؛ او به دلیل سوختگی فوت نشد، فقط ۳۵ درصد سوختگی داشت....»
بعد از حادثه، یکی از کارگران نجات یافته با کمک اهالی بلافاصله اقدام به اطلاعرسانی به آتش نشانی شهر نقنه میکند و آنها ۱۵ دقیقه بعد به محل حادثه میرسند هرچند فاصله کمتر از پانصد متر بوده است؛ آتشنشانان زمانی به محل حادثه رسیدند که اهالی نقنه با آب و سایر تجهیزات اقدام به خاموش کردن آتش کرده بودند و به جز دو نفر، مابقی مصدومان از خودرو خارج شده بودند....
روزهای بعد دردناکتر بود؛ خبرها از مرگ یک یا دو نفر از مصدومان این حادثه حکایت داشت؛ دومین کارگر مصدوم حادثه تصادف مینی بوس سردخانه بروجن که بر اثر آتش سوزی به شدت زخمی شده بود، صبح بیست و سوم آذر در بیمارستان جان باخت. بیست و ششم آذر، سومین مصدوم این حادثه جان خود را در بیمارستان از دست داد و شامگاه بیست و هفتم آذر، با فوت دو کارگر دیگر، شمار فوتشدگان حادثه آتشسوزی مینیبوس کارگران سردخانه بهار بروجن واقع در چهار محال بختیاری، به پنج نفر رسید. در این روز، دو نفر دیگر از این مصدومان به اسامی «شهلا فرهادی» حدودا ۴۰ساله و «زهرا چراغی» حدودا ۳۰ساله تقریبا یک هفته بعد از حادثه با سوختگی بالای ۷۰ درصد فوت میکنند.
حادثه بسیار دلخراش بود: مرگ پنج زن کارگر فقط به خاطر یک گاز پیکنیکیِ ساده! به خاطر مجهز نبودن وسیلهی حمل و نقل و تنها به دلیل مینیبوسی که در سرمای سخت و جانکاه، هیچ وسیلهی گرمایشی ایمنی در اختیار نداشت. و به این دلیل اولیه باید بیفزاییم، تعلل در رسیدگی به حادثه و دیر آمدن آتشنشانان و کاستی در امدادرسانی در محل که موجب شد اولین مصدوم فقط با سوختگی ۳۵ درصد سوختگی به یک مرگ آنی دچار شود.
اخبار مربوط به این زنان، هرچند به شدت دلخراش و رنجآور، اما لابلای اخبار تیتر یک رسانهها گم شد؛ توجه کمی به زندگی بربادرفتهی پنج خانواده شد، پنج خانوادهای که به شهادت همکارانشان همگی بیسرپرست هستند و زنان جانباخته تنها نانآوران آنها بودهاند. زندگی سخت این زنها با مرگی بسیار سختتر به پایان رسید، در حالیکه کارگر فصلی بودند، بیمه درست و حسابی نداشتند و فقط چند ماه از سال برای کار در سردخانه میوه و صیفیجات از روستاهای دور و نزدیک بروجن به کار گرفته میشدند.
وقتی به سرنوشت ناکامِ این زنان کارگر و خانوادههایشان فکر میکنیم، چند سوال مدام در ذهن تکرار میشود: اگر این زنها و صدها و هزاران نفر نظیر اینها (به اعتراف وزیر کار وقت در سال ۹۶ حدود دو میلیون زن در کشور در مشاغل غیررسمی و فصلی مشغول به کار هستند)، شغل ایمن، پایدار و شایسته داشتند، آیا هرگز برای کار فصلی، هر روز مسیری طولانی و پرخطر را طی میکردند؛ آیا اگر الزامات قانون برای ایمنسازی محیط کار که باز براساس صراحت همان قانون، مسیر رفت و آمد به کار را هم دربرمیگیرد، به خوبی رعایت میشد و ناظران بر قانون یعنی بازرسان کار به تمام حیطههای پرخطر نظارت داشتند یا لااقل این کارگران حق شکایت و دادخواهی داشتند، به این مرگ دردناک دچار میشدند؟
زنانی بدون جایگاه/ سوالاتی که پاسخ ندارند
بدون تردید، نمیتوانیم از «جایگاه زنان» سخن بگوییم بی اینکه زندگی سخت زنان کارگر و به طور مشخص این دو میلیون زن شاغل در مشاغل پرخطر و غیررسمی را در نظر داشته باشیم؛ زنان سرپرست خانوار، بدون بهرهمندی از روابط پرنفوذ و بدون داشتن سرمایهی آنچنانی، مجبور میشوند در فضای غیررسمی اقتصاد برای نان درآوردن، به سختیهای بسیار تن دهند، زنان دستفروش در مترو و گوشه کنار خیابانها، زنان شاغل در کارگاههای زیرزمینی، زنان کارگاههای خیریه بدون حداقل دستمزد و بی بیمه و زنان فصلی کشاورزی و مشاغل وابسته مثل همین زنان بروجنی، همگی در معرض خطرهای بسیار هستند.پاسخ این سوال را نمیدانیم؛ مقامات رسمی در ارتباط با مرگ ۵ زن فرودست، پنج کارگر فصلی در شهرستانی دورافتاده، هیچ توضیحی ارائه ندادهاند؛ شاید از نظرشان موضوع آنقدرها اهمیت ندارد! ظاهراً همه چیز در بازداشت راننده مینی بوس خلاصه شده!
«500متری آتشنشانی بود»؛ «فقط دو کوچه فاصله داشتیم، فقط دو کوچه»؛ «خیلی دیر آمدند رفتیم صدایشان کنیم....»؛ «وقتی آمدند اصلاً آماده نبودند، آب نداشتند....»؛ «این زنها همگی سرپرست خانوار بودند، مادر چند بچه....».اینها بخشی از حرفهای همشهریهای عزادارِ پنج زنِ جانباخته در حادثهی آتشسوزیِ مینیبوس بروجن است؛ حرفها و انتقاداتی که بعد از شوک بزرگ اولیه در فضای مجازی مطرح شد: چرا پنج زن کارگر به سادگی در آتش سوختند و جان خود را از دست دادند، آنهم در مکانی نزدیک به آتشنشانی؛ به خاطر یک کارِ کمدرآمدِ فصلی!روزهای بعد از بیست و یکم آذر، روزی که مینیبوس حامل کارگرانِ فصلیِ سردخانهی بروجن به خاطر یک گاز پیکنیک دچار آتشسوزی شد، روزهای غمباری برای خانوادههای کارگران فصلی بروجن بود.... کارگران در ساعت ۶:۳۰ صبحِ روز بیست و یکم آذر سوار مینی بوس بودند و در جادهی نقنه به سمت بروجن، راهی محل کار؛ قرار بود این مینیبوس که از یازده سرنشین آن نُه نفر کارگر زن بودند، کارگران بیشتری را در مسیر سوار کند؛ مسیری که هر روز صبح به همین ترتیب با همین مینیبوس که کمترین وسیلهی گرمایشی نداشت، طی میشد.همکاران زنان جانباخته از سرمای شدید مسیر در ساعات ابتدایی صبح میگویند؛ از اینکه وسایل حمل و نقل، اصلاً ابزار گرمایشی ندارند و فقط مینی بوسهای کهنه و قدیمی هستند و از اینکه زنان سوار بر مینی بوس در آن روزِ ناگوار، از فرط سرمای شدید مجبور شدند گاز پیک نیک را در فضای بستهی ماشین روشن کنند؛ از اینکه هر روز اوضاع همین بوده و گرمایش فقط یک گاز پیک نیک ساده، خطرناک، بسیار خطرناک در یک فضای بسته.
در همان ساعت ۶:۳۰ گاز پیکنیک واژگون میشود و شعلههایش بالا میگیرد؛ این آتشسوزیِ ناغافل و دردناک، به مرگ آنی یک کارگر زن به نام «مقدس میرخانی» حدودا ۳۵ساله و مصدومیت ۷ کارگر زن دیگر با اسامی «میترا بخشی زاده» حدودا ۴۰ ساله، «خاطره رضایی» ۱۹ ساله، «مریم بخشیپور» و خانمها چراغی، میرزاخانی و فرهادی میانجامد.
مرگ آنیِ مقدس میرخانی، در ۳۵ سالگی و اوج جوانی و فقط با ۳۵ درصد سوختگی، هم دردناک است و هم عجیب؛ همکاران این زن سرپرست خانوار میگویند: «علت این مرگ آنی را نمیدانیم؛ این کارگر زن حین لولهگذاری در ریه در محل حادثه جان خود را از دست داد؛ شاید اگر این کار درست صورت میگرفت، مقدس به این سادگی جان خود را از دست نمیداد؛ او به دلیل سوختگی فوت نشد، فقط ۳۵ درصد سوختگی داشت....»
بعد از حادثه، یکی از کارگران نجات یافته با کمک اهالی بلافاصله اقدام به اطلاعرسانی به آتش نشانی شهر نقنه میکند و آنها ۱۵ دقیقه بعد به محل حادثه میرسند هرچند فاصله کمتر از پانصد متر بوده است؛ آتشنشانان زمانی به محل حادثه رسیدند که اهالی نقنه با آب و سایر تجهیزات اقدام به خاموش کردن آتش کرده بودند و به جز دو نفر، مابقی مصدومان از خودرو خارج شده بودند....
روزهای بعد دردناکتر بود؛ خبرها از مرگ یک یا دو نفر از مصدومان این حادثه حکایت داشت؛ دومین کارگر مصدوم حادثه تصادف مینی بوس سردخانه بروجن که بر اثر آتش سوزی به شدت زخمی شده بود، صبح بیست و سوم آذر در بیمارستان جان باخت. بیست و ششم آذر، سومین مصدوم این حادثه جان خود را در بیمارستان از دست داد و شامگاه بیست و هفتم آذر، با فوت دو کارگر دیگر، شمار فوتشدگان حادثه آتشسوزی مینیبوس کارگران سردخانه بهار بروجن واقع در چهار محال بختیاری، به پنج نفر رسید. در این روز، دو نفر دیگر از این مصدومان به اسامی «شهلا فرهادی» حدودا ۴۰ساله و «زهرا چراغی» حدودا ۳۰ساله تقریبا یک هفته بعد از حادثه با سوختگی بالای ۷۰ درصد فوت میکنند.
حادثه بسیار دلخراش بود: مرگ پنج زن کارگر فقط به خاطر یک گاز پیکنیکیِ ساده! به خاطر مجهز نبودن وسیلهی حمل و نقل و تنها به دلیل مینیبوسی که در سرمای سخت و جانکاه، هیچ وسیلهی گرمایشی ایمنی در اختیار نداشت. و به این دلیل اولیه باید بیفزاییم، تعلل در رسیدگی به حادثه و دیر آمدن آتشنشانان و کاستی در امدادرسانی در محل که موجب شد اولین مصدوم فقط با سوختگی ۳۵ درصد سوختگی به یک مرگ آنی دچار شود.
اخبار مربوط به این زنان، هرچند به شدت دلخراش و رنجآور، اما لابلای اخبار تیتر یک رسانهها گم شد؛ توجه کمی به زندگی بربادرفتهی پنج خانواده شد، پنج خانوادهای که به شهادت همکارانشان همگی بیسرپرست هستند و زنان جانباخته تنها نانآوران آنها بودهاند. زندگی سخت این زنها با مرگی بسیار سختتر به پایان رسید، در حالیکه کارگر فصلی بودند، بیمه درست و حسابی نداشتند و فقط چند ماه از سال برای کار در سردخانه میوه و صیفیجات از روستاهای دور و نزدیک بروجن به کار گرفته میشدند.
وقتی به سرنوشت ناکامِ این زنان کارگر و خانوادههایشان فکر میکنیم، چند سوال مدام در ذهن تکرار میشود: اگر این زنها و صدها و هزاران نفر نظیر اینها (به اعتراف وزیر کار وقت در سال ۹۶ حدود دو میلیون زن در کشور در مشاغل غیررسمی و فصلی مشغول به کار هستند)، شغل ایمن، پایدار و شایسته داشتند، آیا هرگز برای کار فصلی، هر روز مسیری طولانی و پرخطر را طی میکردند؛ آیا اگر الزامات قانون برای ایمنسازی محیط کار که باز براساس صراحت همان قانون، مسیر رفت و آمد به کار را هم دربرمیگیرد، به خوبی رعایت میشد و ناظران بر قانون یعنی بازرسان کار به تمام حیطههای پرخطر نظارت داشتند یا لااقل این کارگران حق شکایت و دادخواهی داشتند، به این مرگ دردناک دچار میشدند؟
زنانی بدون جایگاه/ سوالاتی که پاسخ ندارند
بدون تردید، نمیتوانیم از «جایگاه زنان» سخن بگوییم بی اینکه زندگی سخت زنان کارگر و به طور مشخص این دو میلیون زن شاغل در مشاغل پرخطر و غیررسمی را در نظر داشته باشیم؛ زنان سرپرست خانوار، بدون بهرهمندی از روابط پرنفوذ و بدون داشتن سرمایهی آنچنانی، مجبور میشوند در فضای غیررسمی اقتصاد برای نان درآوردن، به سختیهای بسیار تن دهند، زنان دستفروش در مترو و گوشه کنار خیابانها، زنان شاغل در کارگاههای زیرزمینی، زنان کارگاههای خیریه بدون حداقل دستمزد و بی بیمه و زنان فصلی کشاورزی و مشاغل وابسته مثل همین زنان بروجنی، همگی در معرض خطرهای بسیار هستند.پاسخ این سوال را نمیدانیم؛ مقامات رسمی در ارتباط با مرگ ۵ زن فرودست، پنج کارگر فصلی در شهرستانی دورافتاده، هیچ توضیحی ارائه ندادهاند؛ شاید از نظرشان موضوع آنقدرها اهمیت ندارد! ظاهراً همه چیز در بازداشت راننده مینی بوس خلاصه شده!
ارسال دیدگاه
عناوین این صفحه
-
سازمان تامین اجتماعی در مارپیچ ارّه
-
سازمان تامین اجتماعی در مارپیچ ارّه
-
پهلودهی غولپیکر ۳۲۰ هزار تُنی در مجتمع کشتی سازی ایزوایکو
-
کسب رضایت حداکثری جامعه در حوزه اینترنت تلاش دولت را می طلبد
-
کاهش 30درصدی هزینه های ریلی با احیای کریدورهای شمال جنوب
-
در شیلات مازندران چه خبر است؟
-
مرگ پنج کارگر زن به خاطر یک گاز پیک نیک!
اخبار روز
-
افتتاح بخشی از پروژه آزادراه تبریز-مرند
-
عملیات ترمیم خط اسید استیک مربوط به مخازن 1001
-
پانزدهمین نمایشگاه بینالمللی قیر، آسفالت، عایقها، بتن، سیمان و ماشینآلات وابسته افتتاح شد
-
هدفگذاری ایران و قزاقستان برای حمل ۵ میلیون تن بار از مسیر ریلی کشورمان
-
تخصصی ترین وزراتخانه جولانگاه افراد سفارشی و رابطه ای شده است
-
دهمین بوت کمپ اقتصادی با رویکرد توسعه کسب و کارهای نوظهور برگزار شد
-
نیازمند برنامه کلان ملی در حوزه منابع انسانی دریانوردان هستیم
-
همایش شرکت های برتر ایران برای بررسی و رتبه بندی 100 شرکت برتر در سال مالی 1402 برگزار شد
-
امروز باید تکلیف خود را نسبت به نگاه امنیتی حاکم بر فضای دیتا روشن کنیم
-
بازدید میدانی مدیرعامل و اعضای هیئت مدیره شرکت پایانه ها و مخازن پتروشیمی به منظور بررسی عملکرد واحدهای مختلف بندر پتروشیمی ماهشهر
-
نشست صمیمانه مدیرعامل شرکت پایانه ها و مخازن پتروشیمی با کارکنان بندر پتروشیمی ماهشهر
-
شناور بینظیر "زاگرس" به آب انداخته میشود
-
همایش «بوشهر در مسیر توسعه پایدار دریا محور» برگزار شد
-
مشاغل وابسته به دریا بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد
-
سهم ایران از تحقیق و توسعه دریامحور ۲۰ میلیارد دلار است
-
توجه به حفظ محیط زیست در توسعه دریامحور ضروری است
-
پاداش دلاری به عملکرد ضعیف مدیران قبلی؟!
-
خلیج پارس منتشر شد
-
پروژه ۱۰ هزار واحدی نهضت ملی مسکن پرند جان تازه گرفت
-
افتتاح ۴ کیلومتر از محور هراز تا پایان سال