مرتضی فاخری در نوشتاری برای« اقتصاد سرآمد» بررسی کرد؛

تاثیرپذیری  تصمیم‌های اقتصادی  از مدیریت احساسی

مدیریت احساسی اقتصاد چه نقشی در توسعه پایدار دارد؟
گروه اقتصاد- مرتضی فاخری- مدیریت احساسی اقتصاد به فرآیند کنترل و تنظیم احساسات و رفتارهای مرتبط با تصمیم‌گیری‌های اقتصادی اشاره دارد. این مفهوم ریشه در «اقتصاد رفتاری» که ترکیبی از روانشناسی و اقتصاد است، تأکید دارد.
به گزارش اقتصاد سرآمد، مرتضی فاخری، دکترای مدیریت بازرگانی در مطلبی برای این روزنامه به بررسی ویژگی‌‌ها و تاثیر اقتصاد رفتاری در موضوع مدیریت احساسی اقتصاد پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:
در اقتصاد رفتاری به بررسی تأثیر احساسات، شناخت و رفتار انسان‌ها بر تصمیم‌گیری‌های اقتصادی با رعایت درک و مدیریت احساساتی مانند ترس، طمع، اضطراب و امید پرداخته می‌شود که همه این‌ها می‌توانند بر تصمیم‌گیری‌های مالی و اقتصادی یک جامعه تأثیر بگذارند. با توجه به شرایط امروز اقتصاد و توجه مدیران و مشاوران اقتصادی در همه عرصه‌ها و زمینه‌ها، این موضوع را با جزئیات دقیق‌تری در 20 ند مجزا بررسی می‌کنیم:

مدیریت احساسی اقتصاد و توسعه پایدار
مدیریت احساسی اقتصاد می‌تواند به توسعه پایدار کمک کند. احساساتی مانند طمع و ترس می‌توانند منجربه تصمیم‌گیری‌های کوتاه‌مدت و غیرپایدار شوند، در حالی که مدیریت احساسات می‌تواند به تصمیم‌گیری‌های بلندمدت و پایدار منجر شود.سرمایه‌گذاری مسئولانه: مدیریت احساسات می‌تواند به سرمایه‌گذاران کمک کند تا روی پروژه‌های پایدار و مسئولانه سرمایه‌گذاری کنند.
مصرف آگاهانه: مدیریت احساسات می‌تواند به افراد کمک کند تا از مصرف بیش از حد اجتناب کرده و به سمت سبک‌های زندگی پایدارتر حرکت کنند.

مدیریت احساسی اقتصاد و اخلاق
احساسات می‌توانند بر تصمیم‌گیری‌های اخلاقی در حوزه‌ اقتصاد تأثیر بگذارند. برای مثال، طمع ممکن است منجربه رفتارهای غیراخلاقی مانند کلاهبرداری یا فساد مالی شود، در حالی که همدلی و احساس مسئولیت اجتماعی می‌توانند به تصمیم‌گیری‌های اخلاقی‌تر منجر شوند.
تأثیر احساسات بر اخلاق: احساساتی مانند ترس یا طمع می‌توانند افراد را به سمت تصمیم‌گیری‌های غیراخلاقی سوق دهند.اخلاق در سازمان‌ها: سازمان‌هایی که فرهنگ اخلاقی قوی‌تری دارند، بهتر می‌توانند احساسات کارکنان را مدیریت کرده و از تصمیم‌گیری‌های غیراخلاقی جلوگیری کنند.مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها: مدیریت احساسی اقتصاد می‌تواند به شرکت‌ها کمک کند تا در راستای مسئولیت اجتماعی خود عمل کنند و تصمیم‌گیری‌های اخلاقی‌تری داشته باشند.

نقش آموزش در مدیریت احساسی اقتصاد
آموزش یکی از کلیدی‌ترین عوامل در مدیریت احساسی اقتصاد است. با افزایش آگاهی و دانش افراد، می‌توان تأثیر احساسات بر تصمیم‌گیری‌های اقتصادی را کاهش داد.
آموزش مالی: آموزش مفاهیم مالی به افراد کمک می‌کند تا تصمیم‌گیری‌های بهتری داشته باشند و تحت تأثیر احساسات قرار نگیرند.
هوش هیجانی: افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، بهتر می‌توانند احساسات خود را درک کرده و آن‌ها را مدیریت کنند. این امر به آن‌ها کمک می‌کند تا در مواجهه با چالش‌های اقتصادی تصمیم‌گیری‌های بهتری داشته باشند.
آموزش در مدارس و دانشگاه‌ها: گنجاندن مفاهیم مدیریت احساسی اقتصاد در برنامه‌های درسی می‌تواند به نسل‌های آینده کمک کند تا تصمیم‌گیری‌های اقتصادی بهتری داشته باشند.

مدیریت احساسی اقتصاد و نوآوری
احساسات می‌توانند هم به عنوان محرک و هم به عنوان مانع برای نوآوری عمل کنند. مدیریت احساسی اقتصاد می‌تواند به افراد و سازمان‌ها کمک کند تا از احساسات به عنوان محرک نوآوری استفاده کنند.
احساسات مثبت و نوآوری: احساساتی مانند اشتیاق و امید می‌توانند به افراد انگیزه دهند تا ایده‌های جدیدی ارائه کنند و ریسک‌های حساب‌شده بپذیرند.
احساسات منفی و نوآوری: احساساتی مانند ترس از شکست می‌توانند مانع نوآوری شوند. مدیریت این احساسات می‌تواند به افراد کمک کند تا از شکست نترسند و به دنبال ایده‌های جدید باشند.
فرهنگ سازمانی و نوآوری: سازمان‌هایی که احساسات کارکنان را به خوبی مدیریت می‌کنند، می‌توانند محیطی ایجاد کنند که نوآوری در آن شکوفا شود.

مدیریت احساسی اقتصاد و کارآفرینی
کارآفرینان به طور خاص تحت تأثیر احساسات قرار می‌گیرند، زیرا آن‌ها اغلب با ریسک‌های بالا و عدم اطمینان مواجه هستند. مدیریت احساسی اقتصاد می‌تواند به کارآفرینان کمک کند تا تصمیم‌گیری‌های بهتری داشته باشند.
ترس از شکست: بسیاری از کارآفرینان به دلیل ترس از شکست، از شروع کسب‌وکار جدید اجتناب می‌کنند. مدیریت این ترس می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا ریسک‌های حساب‌شده بپذیرند.اشتیاق و انگیزه: احساساتی مانند اشتیاق و انگیزه می‌توانند به کارآفرینان کمک کرده تا در مواجهه با چالش‌ها مقاومت کنند.
تعادل بین احساسات و منطق: کارآفرینان موفق کسانی هستند که می‌توانند بین احساسات و منطق تعادل برقرار کنند و تصمیم‌گیری‌های استراتژیک داشته باشند.

مدیریت احساسی اقتصاد و جهانی‌شدن
در دنیای جهانی‌شده‌ امروز، احساسات می‌توانند به سرعت از یک منطقه به منطقه‌ دیگر گسترش یابند و بر اقتصاد جهانی تأثیر بگذارند. مدیریت احساسی اقتصاد در این زمینه نیز اهمیت زیادی دارد.
تأثیر اخبار جهانی: اخبار منفی یا مثبت از یک منطقه می‌توانند احساسات را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار دهند.هماهنگی بین‌المللی: همکاری بین کشورها برای مدیریت احساسات جمعی می‌تواند به ثبات اقتصادی جهانی کمک کند.فناوری و جهانی‌شدن احساسات: شبکه‌های اجتماعی و فناوری‌های ارتباطی می‌توانند احساسات را به سرعت در سراسر جهان گسترش دهند که نیاز به مدیریت احساسی اقتصاد را بیشتر می‌کند.

مدیریت احساسی اقتصاد و تغییرات اقلیمی
تغییرات اقلیمی یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های قرن حاضر است و احساسات می‌توانند بر تصمیم‌گیری‌های مرتبط با این موضوع تأثیر بگذارند.
ترس از آینده: ترس از تأثیرات تغییرات اقلیمی می‌تواند منجربه تصمیم‌گیری‌های کوتاه‌مدت و غیرپایدار شود.
امید به فناوری‌های سبز: احساساتی مانند امید و اشتیاق می‌توانند به سرمایه‌گذاری در فناوری‌های پایدار و سبز منجر شوند.مسئولیت اجتماعی: مدیریت احساسات می‌تواند به افراد و سازمان‌ها کمک کند تا مسئولیت‌پذیری بیشتری در قبال محیط زیست داشته باشند.

چالش‌های مدیریت احساسی اقتصاد
پیچیدگی احساسات: احساسات انسان‌ها بسیار پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی هستند.تأثیر رسانه‌ها: اخبار منفی یا مثبت می‌توانند احساسات را تشدید کرده و بر تصمیم‌گیری‌ها تأثیر بگذارند.
تفاوت‌های فردی: هر فرد به شیوه‌ای متفاوت به احساسات واکنش نشان می‌دهد، بنابراین مدیریت احساسی باید شخصی‌سازی شود.

تأثیرات منفی عدم مدیریت احساسی اقتصاد
عدم مدیریت احساسی اقتصاد می‌تواند منجربه پیامدهای منفی زیر شود:
حباب‌های اقتصادی: طمع و امید بیش از حد می‌توانند منجربه ایجاد حباب‌های اقتصادی و سفته‌بازی‌های پرریسک شوند.رکود اقتصادی: ترس و اضطراب می‌توانند منجربه کاهش مصرف و سرمایه‌گذاری شده و رکود اقتصادی را تشدید کنند.نوسانات بازار: احساسات شدید می‌توانند باعث نوسانات شدید در بازارهای مالی شوند.

آینده مدیریت احساسی اقتصاد
با پیشرفت فناوری و افزایش آگاهی درباره‌ تأثیر احساسات بر اقتصاد، مدیریت احساسی اقتصاد به یکی از حوزه‌های کلیدی در آینده تبدیل خواهد شد. برخی روندهای آینده در این حوزه عبارتند از:
استفاده گسترده‌تر از هوش مصنوعی: هوش مصنوعی می‌تواند به افراد و سازمان‌ها کمک کند تا احساسات خود را بهتر مدیریت کنند.ادغام علوم اعصاب و اقتصاد: تحقیقات بیشتر در حوزه علوم اعصاب می‌تواند به درک بهتری از تأثیر احساسات بر اقتصاد منجر شود.
آموزش عمومی گسترده‌تر: افزایش آگاهی مردم درباره‌ مدیریت احساسی اقتصاد می‌تواند به تصمیم‌گیری‌های بهتر در سطح فردی و جمعی منجر شود.

نتیجه‌گیری
مدیریت احساسی اقتصاد یک مهارت ضروری است که به افراد، سازمان‌ها و دولت‌ها کمک می‌کند تا در مواجهه با چالش‌های اقتصادی، تصمیم‌گیری‌های منطقی و مؤثرتری داشته باشند. با افزایش آگاهی درباره تأثیر احساسات بر اقتصاد و استفاده از راهکارهای مناسب، می‌توان از تأثیرات منفی احساسات کنترل‌نشده جلوگیری کرد و به نتایج بهتری در حوزه‌های مالی و اقتصادی دست یافت.
تاثیرپذیری  تصمیم‌های اقتصادی  از مدیریت احساسی
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه