پاستور و شعار مردمی بودن 

محمد رستم‌پور
دولت مدرن در ایران در واقع یک تشکیلات عریض و طویل است که به مدد درآمد نفتی، به یک موجود غول‌پیکر بیمار تبدیل‌شده که نه توان رسیدگی به درخواست‌های میدانی مردم را داراست و نه امکان طراحی و جهت‌مندی اجتماعی به منظور فراهم‌سازی یک زیست فراگیر. از این‌رو است که خرده مسائل به بحران‌های بزرگ تبدیل می‌شود و مسائل ساده، راه‌حل‌های پیچیده پیدا می‌کنند.در چنین شرایطی، تحریم اقتصادی، شتاب فناوری، پیچیدگی اجتماعی و این‌همان‌سازی سیاست و امنیت، دولت را ناتوان‌تر از هر زمان دیگر ساخته. ایده‌ها به برنامه‌ تبدیل نمی‌شوند و برنامه‌ها در اجرا، بهره‌وری پیدا نمی‌کنند؛ مانند خودرویی که رسیدگی، تعمیر و تجهیز مستمری دریافت می‌کند، اما همچنان مهیای استفاده در جاده نیست. با این نگاه، دولت هم هست و هم نیست. هست چون محور مرکزی سازوکار ارائه کارکرد به اجتماع است و نیست، چون آنچه جامعه می‌خواهد و می‌طلبد، ارائه نمی‌کند. به یک معنا، دولت، امروز در ایران به یک کارگزار پردردسر تبدیل‌شده که جایگزینی ندارد و البته روزبه‌روز هم بداخلاق‌تر و گیج‌تر می‌شود.چاره چیست؟ نخستین و نزدیک‌ترین پاسخ این است که آیا این وضع فوق‌العاده، حاصل یک تجربه تاریخی مختص این جغرافیاست؟ بخش‌هایی از ناکارآمدی دولت محصول معضلات و وضعیت‌های نوپدیدی است که جهان با آن‌ها مواجه است. جهانی‌شدن پدیده‌هایی مانند رمزارزها، شبکه‌های اجتماعی و از دست رفتن توان اعمال اقتدار و اراده، دولت بماهو دولت را در همه جای جهان با چالش‌هایی همچون حدومرز تسلط بر جمعیت خویش روبه‌رو کرده است. کافی است به اقبال چشمگیر گروه‌هایی از جوانان اروپایی به تکفیر و حتی پیوستن آن‌ها به گروه‌های تروریستی همچون داعش توجه کنیم. این بخش‌ها و عرصه‌ها، پرسش‌ها و ابهامات کاملاً مشترک و مشابهی دارند که می‌توانند زمینه گفت‌وگو، هم‌آرایی و هم‌افزایی را فراهم کنند. به قاطعیت می‌توان گفت هیچ مسئله ویژه و منحصربه‌فرد و خاص یک کشور در هیچ جای جهان وجود ندارد.با این مقدمه و توجه به سه عنصر یاد شده، یعنی عجز تاریخی دولت در ایران به دلیل ضعف بروکراسی...
ادامه در صفحه 2
پاستور و شعار مردمی بودن 
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه