تصویری که تنم را لرزاند
مسعود خدیوی کاشانی
در هفته پیش برای جلسه ای دقایقی را در تقاطع کارگر شمالی و فاطمی غربی پایتخت طي میکردم که تصویری دلم را لرزاند .
کودکی لاغر اندام اما مملو از شور و اشتیاق، گِرد پدر هنرمندانه می رقصید و طنازی میکرد و پدرش غرق در افکار برای کاری خویش را مهيا میساخت!
سوز سردی می آمد، آن طور که تازیانه سرما حس میگشت
پسرک سرپا شوق بود و هر تلاشی میکرد تا فقط پدر لبخندی بزند گویی فهمیده بود که پدر در آوردگاه روزگار کم آورده است پس تلاش میکرد تا تکیه گاه و پشتوانه بودن خود را عیان کند و با زبان بی زبانی کودکانه میگفت که باباجون، دست بر شانه ام بگذار و بلند شو
پدر لباس حاجی فیروز را میپوشید و بیاعتنا به گذر پیرامون و شاید سیمای سرخ شده از خجالتش را با واکسی سیاه سیاه می گردانید تا شاید لختی از نبرد با افکارش که فردای پر از مجهول را برایش روشن میساخت ، گریزان سازد
دلم گرفت !
توشه همراه خود را گشودند، چند تا نارنگی کوچک و یک بطری آب ، پسرک با یک نارنگی کوچک تمرین و لایی زدن فوتبال را انجام میداد چون تماشای جام جهانی مملو از هیجان شده بودم تا گل او را شاهد باشم !
کاش گزارشگری پشت بلندگو فریاد میزد که چه میکنه این پسر و گل ،گل ...
پسرک را به لبخندی میهمان کردم و اولین دشت را به عنوان تقدیر از هنرش و احترامی که برای پدر داشت، تقدیم حضورش نمودم، مودبانه و چون مرام و سلوک جوانمردان گفت؛ ممنونم عمو، خوشحالم کردی...
باز سمت پدر دوید و همانند پروانه گِرد شمع وجودش میچرخید، عجب حکمتی دارد این عشق
و من متعجب با سوالاتی در ذهن! که کودک در این سن می بایست پشت میز دبستان باشد یا نقش اصلی سر چهارراه ها را رقم زند؟ به راستی فردای او چه میشود؟
گرچه باید اذعان کرد که حکایت تلخ سرچهارراه ها، اقتصاد جدیدی را سامان داده است و متاسفانه شبکه ایی ایجاد میشود پس برای تقابل می بایست خود کودکان را میهمان خوراکی کنیم و با هدیه نوروزی و آموزشی از این برزخ رهایی ده آنان باشیم، مراکزی نیز باید در آموزش و شکوفایی استعدادهایی چنین، پویاتر قدم به میدان گذارند تا با پرورش فرزندانی شایسته برای مام وطن، افتخار فرداها را رقم زند
نه اینکه به بی تفاوتی دیدن این تصاویر عادت کنیم !
بی شک هر یک از ما خود گرفتار چه کنم های امروز، حال تماشای چنین تصاویری که دل را به رنج می اندازد، خود حکایتی دگر است
چطور بچه هایی کوچک حتی نوزاد از دختر و پسر در سرمایی سخت و گرمایی طاقت فرسای زمستان و تابستان را بر سر چهارراهها اقامت اجباری میگیرند اما این ناهنجاری اجتماعی نباید جامعه را از نیازمندان واقعی گمراه سازد
شاید این پدر و پسر یکی از آسیب ديدگان واقعی جامعه باشند که مهربانی دستی را میطلبد
غوطه ور در این افکار بودم، مرد که حالا یک حاجی فیروز شده بود ، نگاهی به آسمان کرد و در سکوت با خدایش، چیزی را زمزمه کرد و خندید و دستی برایم بلند کرد چون رخصت پهلوانان در میدان رزم
در حالی که بغض را یواشکی قورت میدادم، گفتم مهربان خدایمان در این هوا خود برکتی برایت رقم زند و از دور چهارراه را مي ديدم که او و پسرک چگونه گِرد خودروها میچرخند
به راستی مگر حاجی فیروز نماد شادی و لبخند در سنت نوروزمان نیست که چنین امروز با دیدن شان تسلیم غم و ماتم شده ایم !
خدای خوب من تو خود در راز و نیاز نمازمان بشارت دادی که اِیاک نستعین پس مهربانا تو خود انیس و یاور مخلوقات زمین خورده خودت باش که هیچ صدا زدنی زیباتر از صدا کردن خدا نیست
هموطن شاید او و پسرک و یا مثل آنان ، فردا میهمان نگاه تو باشند
*دانش آموخته دکتـری حقوق
در هفته پیش برای جلسه ای دقایقی را در تقاطع کارگر شمالی و فاطمی غربی پایتخت طي میکردم که تصویری دلم را لرزاند .
کودکی لاغر اندام اما مملو از شور و اشتیاق، گِرد پدر هنرمندانه می رقصید و طنازی میکرد و پدرش غرق در افکار برای کاری خویش را مهيا میساخت!
سوز سردی می آمد، آن طور که تازیانه سرما حس میگشت
پسرک سرپا شوق بود و هر تلاشی میکرد تا فقط پدر لبخندی بزند گویی فهمیده بود که پدر در آوردگاه روزگار کم آورده است پس تلاش میکرد تا تکیه گاه و پشتوانه بودن خود را عیان کند و با زبان بی زبانی کودکانه میگفت که باباجون، دست بر شانه ام بگذار و بلند شو
پدر لباس حاجی فیروز را میپوشید و بیاعتنا به گذر پیرامون و شاید سیمای سرخ شده از خجالتش را با واکسی سیاه سیاه می گردانید تا شاید لختی از نبرد با افکارش که فردای پر از مجهول را برایش روشن میساخت ، گریزان سازد
دلم گرفت !
توشه همراه خود را گشودند، چند تا نارنگی کوچک و یک بطری آب ، پسرک با یک نارنگی کوچک تمرین و لایی زدن فوتبال را انجام میداد چون تماشای جام جهانی مملو از هیجان شده بودم تا گل او را شاهد باشم !
کاش گزارشگری پشت بلندگو فریاد میزد که چه میکنه این پسر و گل ،گل ...
پسرک را به لبخندی میهمان کردم و اولین دشت را به عنوان تقدیر از هنرش و احترامی که برای پدر داشت، تقدیم حضورش نمودم، مودبانه و چون مرام و سلوک جوانمردان گفت؛ ممنونم عمو، خوشحالم کردی...
باز سمت پدر دوید و همانند پروانه گِرد شمع وجودش میچرخید، عجب حکمتی دارد این عشق
و من متعجب با سوالاتی در ذهن! که کودک در این سن می بایست پشت میز دبستان باشد یا نقش اصلی سر چهارراه ها را رقم زند؟ به راستی فردای او چه میشود؟
گرچه باید اذعان کرد که حکایت تلخ سرچهارراه ها، اقتصاد جدیدی را سامان داده است و متاسفانه شبکه ایی ایجاد میشود پس برای تقابل می بایست خود کودکان را میهمان خوراکی کنیم و با هدیه نوروزی و آموزشی از این برزخ رهایی ده آنان باشیم، مراکزی نیز باید در آموزش و شکوفایی استعدادهایی چنین، پویاتر قدم به میدان گذارند تا با پرورش فرزندانی شایسته برای مام وطن، افتخار فرداها را رقم زند
نه اینکه به بی تفاوتی دیدن این تصاویر عادت کنیم !
بی شک هر یک از ما خود گرفتار چه کنم های امروز، حال تماشای چنین تصاویری که دل را به رنج می اندازد، خود حکایتی دگر است
چطور بچه هایی کوچک حتی نوزاد از دختر و پسر در سرمایی سخت و گرمایی طاقت فرسای زمستان و تابستان را بر سر چهارراهها اقامت اجباری میگیرند اما این ناهنجاری اجتماعی نباید جامعه را از نیازمندان واقعی گمراه سازد
شاید این پدر و پسر یکی از آسیب ديدگان واقعی جامعه باشند که مهربانی دستی را میطلبد
غوطه ور در این افکار بودم، مرد که حالا یک حاجی فیروز شده بود ، نگاهی به آسمان کرد و در سکوت با خدایش، چیزی را زمزمه کرد و خندید و دستی برایم بلند کرد چون رخصت پهلوانان در میدان رزم
در حالی که بغض را یواشکی قورت میدادم، گفتم مهربان خدایمان در این هوا خود برکتی برایت رقم زند و از دور چهارراه را مي ديدم که او و پسرک چگونه گِرد خودروها میچرخند
به راستی مگر حاجی فیروز نماد شادی و لبخند در سنت نوروزمان نیست که چنین امروز با دیدن شان تسلیم غم و ماتم شده ایم !
خدای خوب من تو خود در راز و نیاز نمازمان بشارت دادی که اِیاک نستعین پس مهربانا تو خود انیس و یاور مخلوقات زمین خورده خودت باش که هیچ صدا زدنی زیباتر از صدا کردن خدا نیست
هموطن شاید او و پسرک و یا مثل آنان ، فردا میهمان نگاه تو باشند
*دانش آموخته دکتـری حقوق
ارسال دیدگاه
عناوین این صفحه
-
تصویری که تنم را لرزاند
-
افت ۳ میلیون تومانی سکه امامی
-
اخذ مالیات از لوکسسواران و معافیت تولیدکنندگان
-
توسعه دانش بنیانها بدون برنامه
-
اهمیت پشتوانه سازی سرمایه اجتماعی دریایی کشور
-
ناپایداری شبکه آب در راه پایتخت!
-
به دنبال توسعه لجستیک دریایی و ریلی در بندر شهیدرجایی هستیم
-
مناطق آزاد چاقوی دو لبه اند میتوانند علیه اقتصاد یک کشور عمل کنند
اخبار روز
-
نشست هماندیشی مدیران کل حوزه وزارتی وزارتخانهها با حضور وزیر اقتصاد
-
موزه شهرداری تهران راه اندازی می شود
-
بازدید مدیرعامل شرکت نفت فلات قاره ایران از مجتمع دریایی سلمان
-
آخرین رایزنی گزینه های کابینه دولت چهاردهم اعلام شد
-
پیام تبریک اتحادیه انجمن های اسلامی صنعت آب و برق به دکتر پزشکیان
-
تکمیل ساخت هزار مدرسه جایگزین کانکسی در مناطق محروم کشور تا مهر ماه با مشارکت بنیاد برکت
-
مشارکت بنیاد برکت در تولید ۱۰ هزار پایند الکترونیکی
-
اظهارات رئیس روسنفت درباره تاثیر مازاد تولید بر تلاشهای اوپک پلاس
-
عصری با رضا عبدالهی در ویژه برنامه «سیب نقره ای»
-
امضای تفاهم نامه همکاری میان بانک سرمایه و هلدینگ پتروفرهنگ
-
مهدی بیرانوند برگزیده دوره دکتری روزنامهنگاری و رسانه دانشگاه هارویست آماریلو تگزاس آمریکا شد
-
حضور بنیاد برکت در سی یکمین نمایشگاه بین المللی مواد غذایی ایران
-
نیم نگاهی به انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری
-
در محل نمایشگاه بین المللی کتاب تهران صورت گرفت؛
-
پرداخت تسهیلات قرضالحسنه به کسب و کارهای آسیبدیده
-
یک سر و گردن بالاتر از همه
-
آشنایی با کفپوش عایق برق فشار قوی
-
«معلم خصوصی ارزان و آنلاین برای شب امتحان» با یک تلفن!
-
تقدیرشرکت آب و نیرو از قهرمانان ورزشی شهرستان گتوند در مسابقات جهانی
-
راه اندازی کارگاه تولید شمش آلومینیوم از ضایعات