نوروزی بر بستر برف

مسعود خدیوی کاشانی- یلدا یا روز ترویج فرهنگ میهمانی و پیوند با خویشان ، آئینی که قدمت آن در این سرا بس طولانی است و اینک فراتر از مرزهای ایران زمین خودنمایی می کند که تغییر آن تامل اندیشه ای را می طلبد، سنت و بزمی چنین زیبا که در بیش 16 کشور جهان جشن گرفته می شود و تغییری اینگونه ممکن است به بنیان آن آسیب بزند و میدان را بر بزم هایی بی هویت فراهم سازد.
جشنی که نامش را یلدا گذاشته اند، یلدائی که چون نامش قشنگ و زیباست مصادف با آخرین روز رنگ رنگ هنر پائیزی و اولین بامداد زمستانی، خورشید زودتر به خواب می رود و تاریکی شب رخ می تاباند .
باستان نشینان ایران زمین در دیماه ، چهار مراسم شادباش بر پا می کردند، اول، هشتم، پانزدهم و بیست  و سوم، گر چه فقط اول دیماه به یادگار به نسل ما رسیده است .این روز پاسداشت میلاد میتراست همان الهه مهر و سخاوت و مهربانی، ابوریحان یلدا را عید نودروزه نامیده است چرا که تا بیداری چلچه های غزل سرای بهاری و آذین درختان به سرسبزی نوروز فقط نود روز دیگر باقیست ، به چشم برهم زدنی می گذرد آن چنان سریع که تا امروز گذشته است !
خوشا آنان که در این گذر عمر، کارنامه قبولی اخلاق و انسانیت گرفته اند .یلدا را چله بزرگ نیز می نامند که از یکم دیماه تا دهم بهمن، میهمان خانه ایرانیست در این چهل روز، سرما حسابی غوغاسالاری می کند و از دهم بهمن تا بیستم اسفندماه ، چله کوچک نامیده می شود .سی ام آذر، آفتاب طاقت کم می آورد و  سرمای شب چون حاکمان بدسرشت، جولان می دهد اما ایرانی خوش ذوق برای غلبه بر اهریمن تاریکی، آتشی می افروزد و تا دم دمای میلاد خورشید بیدار می ماند  .
در این بزم ، خاطرات و یاد خوبانی در ذهن مرور می شود که گرچه رفته اند اما یادگار و رهاورد تلاش نیک شان و دستاوردی که برای وطن داشته اند در قاب افتخار مانا و جاودان خواهد ماند .
آن زمان که در دل روستاها فقط آتش، سمبلی بود از روشنایی، آتش بر سیاهی شب چیره می گشت و رستاخیزی تجسم می یافت از نبرد روشنی فهم با تاریکی جهل .
ستودنیست، خلاقیت ایرانی گرچه بلندای شب رخ می تاباند اما این شب سرد به گرمی حضور خویشان پر از نور می گردد به گرمی کرسی این صفای باهم .
از نشانه هایی که پشت غبار زمان روی تاقچه خاطره ها پنهان است، کرسی این نشان خانه مادر بزرگ هاست، نمادی قشنگ از ایران قدیم که گذشته از کاربردهای درمانی و پیشگری از اتلاف انرژی، محوریتی برای باهم شدن در روزگاری که نگارشی کوتاه در پیامک مجازی، جایگزین انیسی کلام است .
امید که برآن شویم تا دوباره شور حیات را در رگ های این آئین زیبا روان سازیم و برای این شب نشینی، بساط کرسی را در گوشه ای از خانه هایمان احیا سازیم و زینتش دهیم به ظروف مسی و سفالی آبی رنگ، آکنده به دانه های دلربای انار که هر دانه اش حجتیست چون سنگ های یاقوت سرخ، تسبیحی برای شاکری از این همه زیبایی و دیدار چشم از این قاب تصویر خود جنون مستی را برپا می دارد .
بی بی قصه خاطرات با چارقدی سفید و موهائی حنائی رنگ، سور و ساتی مهیا می سازد پیشکشی از ارادت و عشق به آنان که بر بوم اندیشه ها نگارگر تصویر خوبی ها هستند، آجیل شب چله ، گرم و مقوی و دمنوش های گیاهی با طعم طبیعی و تاکیدی دوباره بر توسعه بهره وری از گیاهان داروئی گرچه قیمت ها بعضا تو را پرهیز می دهد به اندیشیدن در این مقوله !
وه چه صفائی دارد در این بزم قشنگی ها خدا را یاد آوری و بندگی را باز عیان کنی و چه زیبا بزرگان این سرزمین با غزل و ابیات خویش ارادت و عشق را جار می زنند .
به حق در تاریکی تنهایست که تکیه گاه نوری در دل غلیان می یابد از جنس ماورائی، ای مهربان این آوای دل تحفه ایست ناقابل نذر نگاه خداوند که در سردترین شرایط هستی اگر او باشد همراهمان دگر واهمه ای نیست .
از دیگر رسم ها این شب، میل کردن هندوانه و زینت دادن درخت سرو است .
سروی که خزان به خود نمی بیند و چون دماوند سر به آسمان دارد و اگر بادی بوزد برایش لای لائی بیش نخواهد بود، تمثیلی از غیرت مرد صفتان کشورمان .
شعر خواندن در نبرد قافیه ها و شاهنامه خوانی و راز بوستان را در گلستان سعدی کنکاش کردن از دگر رسم های این شب ستودنیست و پای کلام آنانی نشستن که به تجربه ، موی خویش سپید کرده اند .
یاد باد آن پیرمرد روستائی که دست به پینه همت آذین دارد اما با گل آذینی از لبخند به خانه می آید و هنگام نوازش ، مهربانی او بر زبری دست چیره می شود و به تبرک نفس خویش تفالی می زند بر کتاب حافظ .
فال، سخن زلالیست که رایحه آسمانی دارد و شاید نشانی از حقیقت که دست سرشت را رو سازد و دعائی :
که خدایا ، هیچگاه ما را در یلدای سرنوشت تنها و سرگردان مگذار .
اولین روز دیماه را خرم روز می نامیدند و به این بهانه ، خورشید امیدوارتر از قبل نور حیات می گستراند به راستی چه معجون حیاتیست این واژه امید .
اگر دشت ها هم با برف سپید آذین گردند با شیره انگور جشن خوراکی ها کامل خواهد شد .
چه زیباست که نیکی و نیک سرشتی صلح سوار بر سیمرغ افسانه ای مرزها را می گشاید، رومیان از اولین ملت هائی هستند که آئین مهر یلدا را از ایران سوغات به کشورشان برده اند و آغازی قرار داده اند بر سال جدید و روایتیست که اروپائیان نیز الهام گرفته این مکتب هستند و پایه گذار سال جدید در همان ایام است .
حتی درخت کاج را نیز برگرفته از حضور سرو در یلدای ایرانیان می دانند چه افسانه و یا حقیقت مهم بهانه ایست از گفتمان و همنشینی فرهنگ ها بجای جنگ و ارعاب، باشد که سازمان ملل، پویاتر از گذشته متولی این گفتمان و عهد گردد !
چه غم انگیز است سلاخ خانه ای از درختان کاج آن جا که اشک مونسی می شود بر دل کوچک چکاوک، هرچند زیبائی را برای مدتی باخود رهاورد دارد اما عمر درختی است که با اندوه بسیار پایان می پذیرد .
 شاید منسوخ شدن حضور سرو در آئین یلدا ارادت ایرانیان است به طبیعت افسوس که فرهنگ هایی از جنس ایرانی یاد برده می شوند .
در این سردی شب با قنوت دعایمان، باران و برف و برکت و سلامتی و شادی را برای وطن و هموطن از مهربان خدایمان طلب می کنیم .
مدرس دانشگاه
 نوروزی بر بستر برف
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه