هر چه از دلار می ترسیم باید از یوآن هم بترسیم

چین باوری!

گروه بین الملل – ایرج گلشنی - آنان که روزگاری نه چندان دور، چین را شریک استراتژیک ایران نامیدند، امروز باید هم عذرخواهی کنند و هم اگر همچنان در سمتی هستند، استعفا کنند؛ زیرا با نادیده گرفتن بدیهیات سیاست از یک سو و ماهیت چین کمونیست از دیگر سو، موجب ضرر و زیان شده اند. زیان روحی و مالی گزاف که بررسی و تخمین آن، فرصت زیادی می طلبد. 
چین باوران، اگر می دانستند که چین به ما اهمیت استراتژیک نمی دهد و او را شریک استراتژیک نامیدند، خطایی بالاتر از یک عذرخواهی مرتکب شده اند و کاش می شد، رو در رو، همدیگر را به قاضی می بردیم و قضاوت می کردیم. طرح چند نکته ساده، عمق فاجعه را نشان می دهد و بیان می کند که سیاستمداران سطحی ما در برابر سیاستمداران عمیق و کهنه کار آنها، چگونه بازنده ای سخت بوده اند:
اختلاف ایدئولوژیک:
فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی و انقلابی، هیچ مناسبت و تناسبی با تفکر کمونیستی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. این بدون شک یک نگرش بنیادین است. همواره تقابل خواهد بود بین این دو تفکر و هیچ  گاه، صلحی در میان این دو برقرار نخواهد شد. این نمایه ای است از دوردست ها، از آینده ای محتوم که پیش خواهد آمد و باید پیش بیاید: و نجعلم ائمه و نجعلهم الوارثین.
تفکر کمونیستی از بیخ و بن با تفکر اسلامی منافات داشته و دارد و خواهد داشت. این نگاه از آن سوی ماجراست که در نتیجه هیچ اثری نمی گذارد. نتیجه یکی است و آن تقابل این دو تفکر است. تقابل بنیادین غیر قابل حل. 
اگر با چنین نگرشی به کشوری بیندیشیم که مبنا و ماهیتش کمونیستی است و نه تنها با مکتب مبین اسلام رفاقتی ندارد، بلکه شاید در عمل در تلاش است آن را از میان بردارد که مصداق عینی اش را در کشتار و استحلال مسلمانان غلدوز شاهدیم، باید نتیجه بگیریم که چین همراه خوبی و مطمئنی برای بلندمدت ما نبوده و نخواهد بود؛ حال چگونه ممکن است بتوان آن را شریک استراتژیک نامید؟ 
چین خودپرست است:
چین هر لحظه که بتواند نارفیقی خواهد کرد. نه فقط با ما بلکه با هر ملت و کشور دیگری، زیرا چین، در عالم هستی فقط خودش را قبول دارد. نظام فکری او حکم می کند که چنین نگرشی داشته باشد؛ به همین روی، در هیچ منسک یا رفتاری نمی توان دید که چین منافع خود را در نظر نگیرد و یا کاری کند که منفعتی در آن نباشد. البته این موضوع منفعت امری عمومی است و شخص حقیقی و حقوقی در هر سطحی را در بر می گیرد؛ اما درباره چین، موضوع جدی تر و عمیق تر است. چین در آن واحد می تواند دوست یا دشمن شود. قدرت اقتصادی، پهناوری جغرافیایی، قدرت نظامی، جمعیت انبوه و توانمندی و فناوری روز او قادر است در اسرع وقت، دوست و دشمن را عوض کند. این ویژگی او را غیرقابل اتکا می کند. چین نیازی به اتکا به کسی یا کشوری نمی بیند زیرا به خودی خود یک جهان است. بزرگ است و بزرگ تر از آن چه که هست، خودش را بزرگ می داند و بی شک برای تمامی جهان خیال ها در سر می پروراند. خاصیت قدرت طلب ها همین است. همان طور که امریکا استکبار بزرگ شد، چین هم دارد می شود اما به روش نوین و شاید بهتر است بگوییم به روش خودش!
از این روست که بند بستن به این درخت، دعایی را مستجاب نمی کند و بلکه، مانند گل های آدم خوار است که شکلی زیبا و درونی مهیب دارد. 
چین پول شناس است:
مرام و منش مکتب چینی، به وضوح عیان می کند که در روابط بین المللی، اقتصاد حرف اول را می زند و اقتصاد نیز زبان گویا و برایی به اسم پول دارد. 
جنگ یوآن با دلار شروع شده است و در این جنگ-مانند همه جنگ ها – عده ای باید بازنده باشند. در هر جنگی، کاسه کوزه های فراوان بر سر طرف و بی طرف می ریزد و در این جنگ نیز، عده ای باید قربانی شوند. در این شرایط، جامعه جهانی از نظر پولی دچار دوقطبی اجباری می شوند؛ یک قطب مجبور است دلار و قطب دیگر مجبور است یوآن را ذخیره ارزی خود قرار دهد. حال اگر در این میانه، کشوری باشد که دل به چین بسته باشد، راهی جز پذیرش یوآن ندارد و پذیرش یوآن به معنای بردگی چین خواهد بود. درباره دلار نیز وضعیت چنین است. کشوری که وابسته به دلار است، بازیچه فراز و فرود دلار می شود. صاحب دلار قدرت دارد و با بالا و پایین کردن ارزش دلار، کمر هر اقتصادی را می تواند خرد کند. این خصیصه برای یوآن هم می تواند وجود داشته باشد؛ بنابراین، هر چه از دلار می ترسیم باید از یوآن هم بترسیم. این قاعده ای برای تمامی کشورهای جهان است. دلار با ما و با اقتصاد ما بازی می کند. با اقتصاد روسیه بازی می کند و روسیه هم در تلاش است به نحوی دست خود را از زیر ساتور دلار خارج کند. 
نکته دیگر این است که منطق در چین دوستی و برادری نیست؛ بلکه قربان بند کیف است. هر کسی پول بیشتری بدهد، دوستی با او برای چین معنادار است نه آن کسی که دوستی و برادری می فروشد. 
رسم و قانون چین خدشه ناپذیر و تغییر ناپذیر است. در یک کلام، پول تعیین کننده است. این است وقتی عربستان کیسه شل می کند، چین هم به سمت او شل می شود. یا باید غارت شد یا دشمن! چنین منطقی جایی برای اعتماد به چین باقی نمی گذارد. 
راهبرد چین برد-برد نیست:
آن چه به عنوان استراتژی برد-برد در کتاب های بازاریابی می خوانیم، فقط چند خط در یک کتاب است! اصلی که چین به آن قائل باشد نیست. اصولا راهبرد برد-برد برای کشورهایی است که دارای قدرت متوازن باشند. اگر دو کشور باشد یکی غول و دیگری طعمه، سخن به میان آوردن از استراتژی برد-برد خنده دار است. 
به طور کلی، میزان وابستگی، سطح راهبردها را تعیین می کند؛ هر چه وابستگی بیشتر باشد، منطق برد- برد رنگ می بازد. وقتی ما مجبور باشیم هر چیز را از چین وارد کنیم، چین چرا باید به دنبال موازنه با ما باشد؟ تراز اقتصادی بین کشورها نشان می دهد که آن ها چقدر به چه کشوری وابستگی دارند؛ چه این وابستگی علنی و روشن باشد چه در سایه. 
همین که بدانیم چین اهل برد-برد نیست، خوب است که حداقل تمام یادگاری های خود را روی این درخت آدم خوار ننویسم. 
چین به فکر نگه داشتن امریکا، کند کردن تیغ استکباری او و سپس عقب نشاندن امریکاست تا قطب عالم امکان شود. این روند حداقل از پنجاه سال گذشته شروع شده و به خوبی خودش را نشان داده و امر پنهانی نیست که نتوان از آن سخن گفت. در این رابطه، به دست گرفتن افسار برخی کشورها مانند عربستان، یکی از آن اقدامات است. راه امریکا را ببندد که بیشتر در حوزه کشورهای عربی نفوذ نکند. سپس، با قراردادهای کلان و بلند مدت سی ساله، خیال خود را از نظر زمانی راحت کند و به دنبال آن، جای امریکا در منطقه را تنگ و تنگ تر کند. در این مسیر، اگر قرار است کشوری مانند ایران قربانی شود، اصلا اشکالی ندارد و چین کمترین تردیدی به خود راه نخواهد داد؛ به همین خاطر است که در امور داخلی کشور ما به صراحت و با گستاخی دخالت می کند و جزایر سه گانه را متعلق به اعراب می داند. ببینید این حاتم بخشی شریک استراتژیک را و حیرت کنید. 
کشور ما با تمام مشکلاتی که دارد، مورد عنایت ولی عصر(عج) است و تفکر انقلابی می خواهد که این را باور داشت و غیرت انقلابی می خواهد که مقتدرانه عمل کرد. در چنین صورتی است که ما با قدرت به پیش خواهیم تاخت و دچار شیفتگی به این و آن نمی شویم و بی جا کسی را شریک استراتژیک نمی نامیم.  این است که تفکر انقلابی و عمل انقلابی می خواهد و در غیر این صورت، صورت و باطن با هم نمی خواند و نتیجه آن می شود چیزی شبیه رفیق استراتژیکی مانند چین. 
چین باوری!
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه